۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلتنگی» ثبت شده است

قاب خالی

به نام اوی من و تو.‌..

 تصمیم داشت خانه اش را عوض کند و به خانه ی بزرگتری برود، دنبال خاطرِ تازه و خاطره های تازه بود، دنبال خیالات نو، دنبال آرزوهای دست نخورده، دنبال روزهایی که به آنها گَند نزده باشد...
میخواست فرار کند، گاهی و فقط گاهی بهش حق می‌دادم، اما بنظرم حالا دیگه حق داشت از آن برزخ واویلا فرار کند.‌
می‌گفت ازاینجا که بروم راحت می‌شم؛

  • فهیمه ‌‌‌
  • جمعه ۱ آذر ۹۸

دلخوشی

بسم رب المهدی

پدر پرده نشین و غریبم سلام...
امروز باز هم جمعه ست
و 
دارد میگذرد
و
هیچ اتفاق دیگری نیفتاد.

  • فهیمه ‌‌‌
  • جمعه ۱ آذر ۹۸

حوض فیروزه

به نام او

تقدیم به همه ی پدران ساکنِ بهشت...

پدر به عادت همیشگی اش کنار حوض فیروزه نشسته بود و همانطور که با لبخند به ماهی کوچولوهایش غذا می‌داد زیرلب چیزهایی میگفت، از همان ذکرهای آرامش بخش خاص خودش...یٰا‌رَحْمٰنُ یٰا‌رَحیٖمْ...
داداش آمد توی حیاط و با تَشر گفت: "آقاجون بسسسسه دیگه این کارها...همه‌ ی مردم خونه هاشونو کوبیدن و ۱۰ طبقه ساختن، اونوقت پدر ما هنوز میشینه لب حوض و وِرد می‌خونه.

  • فهیمه ‌‌‌
  • چهارشنبه ۲۹ آبان ۹۸

سپیده

به نام او

سال گذشته دانش آموزی داشتم بسیار باهوش ‌و بااستعداد که توی کلاس یک سروگردن از بقیه بالاتر بود.
دختری که تخیل فوووق العاده قوی ای داشت و از نقاشی هایش حظ می بردم، بس که پر از ایده های خلاق و جدید بود. متن های کوتاهی که لابه لای تمرینات کتاب نگارش باید نوشته می شدند را به صورت داستانهای کوتاه و پر از ماجرا می نوشت. خلاصه در هر چیزی بهترین بود. 

  • فهیمه ‌‌‌
  • سه شنبه ۲۸ آبان ۹۸

نفس بکش

به نام او

چرا گاهی روزها کش می آیند؟ چرا گاهی انگار به ثانیه ها وزنه هایی آویزان شده برای نگذشتن، برای طولانی تر شدن؟

چه روزهای زمختی!! این روزها آنقدرررر نامهربان و ناموزون است که گاهی فراموش می‌کنم که این روزهای نامهربان در دل "پاییز" است که حالا اینهمه دل آزار شده است. پاییزی که عاشقش بوده و هستم، پاییزی که هرسال درست از ابتدای تابستان چشم به راهش هستم تا در هوای دل انگیزش ریه هایم را پر از هوای تازه کنم و نفس بکشم؛ نفس بکشم و زنده شوم ...

  • فهیمه ‌‌‌
  • دوشنبه ۲۷ آبان ۹۸

اَشک خدا

« به نام اوی من و تو »

✍ هوای سرد و مه آلوده خیابانها، فضای دود زده ی شهر، پس از یک شب بارش بی وقفه، مانند هوای دلی ست که شبی سخت داشته و تا سحر مدام باریده ست، اما صبحی روشن و پر از امید در انتظارش نبوده! چه باید کرد؟ با یک شهر مه آلوده، با غربتی بر دوش، با دلتنگی هایی که کسی نمیداند از کجا سر برآورده اند، با اشکهایی که از هم سبقت میگیرند، چه باید کرد؟؟

  • فهیمه ‌‌‌
  • دوشنبه ۲۷ آبان ۹۸

هوایی‌تو

 به نام او...

 باد که می وزد،‌ هوایی میشوم
چه نسیمِ بهار باشد، چه بادِ پاییزی، چه گردباد و طوفان
 از اتاق بیرون میدوم، نفس میکشم، عمییییق
تا ریه هایم پر شود از هوایی که از کنار تو رد شده
هنوز آنقدرها پیر نشده ام که خاطراتم از یادم رفته باشد...

  • فهیمه ‌‌‌
  • يكشنبه ۲۶ آبان ۹۸

وقتی تو نباشی...

به نام مهربانترین...

♨️ وطن، شهر، خانه... دیگرهیچکدام بهانه های ما نیستند، بهشت و بهانه ی ما آنجاست که تو باشی...

 تو که نباشی، هیچ کجاو هیچ زمانی متعلق به ما نیست.

یک هفته ی دیگر بدون تو گذشت... وقتی نباشی بی شک زندگی نخواهیم کرد، حتی اگر در چشمِ مردمان، صد سال زیسته باشیم.

اما نازنین! "زیستن" کجا و "زندگی کردن" کجا؟ و کیست که تفاوت این دو را نداند؟

بهشت و بهانه ی ما! سراسیمه ایم به دنبال بهشتی که تو را کنار خود ببیینم، غافل از اینکه هر کجا که تو باشی، بهشت می شود.

  • فهیمه ‌‌‌
  • جمعه ۲۴ آبان ۹۸

یادگار مادر

به نام اوی من و تو ...

یادش بخیر!
روز عقد آبجی منیژه، مامان خیلی ذوق زده بود. راه و بیراه اسفند دود میکرد و آیت الکرسی میخواند.
یادمه، خان عمو که جعبه های میوه را آورد و چید کنار حوض، مادر دوید توی اتاق و گفت: منیره جان! پاشو مادر، پاشو بیا توی حیاط میوه هارا باهم بشوریم، وقت نیست ها...

با مادر کنار حوض فیروزه نشستیم. مامان نمیتونست ذوق و شوقش را مخفی کند. مُدام حرف میزد و بی جهت لبخند میزد و دعامیکرد.
بهم گفت: بعد از رفتن بابات این حوض هم انگاری دلش گرفت؛ اما امروز این حوض هم داره میخنده.
بعد هم گفت: بعد از منیژه دل نگرانی ام فقط تویِ وروجکی!!

.

.

.

.
پنجره را باز میکنم و خیره میشوم به حوض فیروزه ای وسط حیاط...حالا تمامش یخ زده...
دلتنگ مادرم...مادر هم مثل خودم عاااااشق رنگ فیروزه ای بود. میروم سراغ سجاده ی ترمه ای که چندماه قبل از رفتنش برام خرید و کنار گذاشت.
سجاده ی فیروزه ای و تسبیح فیروزه ایِ یادگارِمادر، حالا تنها دلخوشی وقتهای دلتنگیمه؛
درست مثل حوض فیروزه ای یادگار آقاجون، که مرهم دلتنگی های مادر بود.

  • فهیمه ‌‌‌
  • شنبه ۱۸ آبان ۹۸
موضوعات