۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «جشن» ثبت شده است

عشق کیلویی چند؟

هوالمحبوب...

از وقتی شناختمش، هیییییچوقت حس خوبی به روز تولدش و تبریک‌ و کادوهای این روز و بقیه ی متعلقات مرسومش نداشت‌. میگفت: "آخه روز تولد که جشن گرفتن نداره، یکسال پیر شدن خوشحالی داره؟؟!!"
خودم هم یک‌بار دیده بودم که روز تولدش خیلی بغض داشت و تا  آمدم سر حرف را باهاش باز کنم، بغضش ترکید و زد زیر گریه.

  • فهیمه ‌‌‌
  • چهارشنبه ۲۹ آبان ۹۸

جشن امضا

یک سکانس خیالی از اتفاقات روز قبل از مراسم رونمایی اولین کتاب یک نویسنده(خودم😊)در ده سال آینده...
مثلا پاییز سال ۱۴۰۸👇👇👇


به نام اوی من و تو

 رویای جشن امضا...

موبایلم را برداشتم و شماره اش را گرفتم. با دومین بوق گوشی را برداشت.
از خودم که اگر آب بخورم به او خبر میدم در عجبم چطور  طاقت آوردم و تا امروز یعنی تا روز قبل از برگزاری مراسم جشن امضا این خبر را ازش مخفی کردم؟ راستش چون او یک کمی ازخودم دیوانه تره و اینجور وقتها از استرس و هیجان روی پاهاش بند نمیشود، جرأت نکردم چیزی بهش بگم.  

  • فهیمه ‌‌‌
  • چهارشنبه ۱۵ آبان ۹۸
موضوعات