۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «بهشت» ثبت شده است

یه نامه‌ی بامزه

به نام خدا

یه چیز بامزه براتون تعریف کنم

  • فهیمه ‌‌‌
  • سه شنبه ۲۶ آذر ۹۸

حوض فیروزه

به نام او

تقدیم به همه ی پدران ساکنِ بهشت...

پدر به عادت همیشگی اش کنار حوض فیروزه نشسته بود و همانطور که با لبخند به ماهی کوچولوهایش غذا می‌داد زیرلب چیزهایی میگفت، از همان ذکرهای آرامش بخش خاص خودش...یٰا‌رَحْمٰنُ یٰا‌رَحیٖمْ...
داداش آمد توی حیاط و با تَشر گفت: "آقاجون بسسسسه دیگه این کارها...همه‌ ی مردم خونه هاشونو کوبیدن و ۱۰ طبقه ساختن، اونوقت پدر ما هنوز میشینه لب حوض و وِرد می‌خونه.

  • فهیمه ‌‌‌
  • چهارشنبه ۲۹ آبان ۹۸

وقتی تو نباشی...

به نام مهربانترین...

♨️ وطن، شهر، خانه... دیگرهیچکدام بهانه های ما نیستند، بهشت و بهانه ی ما آنجاست که تو باشی...

 تو که نباشی، هیچ کجاو هیچ زمانی متعلق به ما نیست.

یک هفته ی دیگر بدون تو گذشت... وقتی نباشی بی شک زندگی نخواهیم کرد، حتی اگر در چشمِ مردمان، صد سال زیسته باشیم.

اما نازنین! "زیستن" کجا و "زندگی کردن" کجا؟ و کیست که تفاوت این دو را نداند؟

بهشت و بهانه ی ما! سراسیمه ایم به دنبال بهشتی که تو را کنار خود ببیینم، غافل از اینکه هر کجا که تو باشی، بهشت می شود.

  • فهیمه ‌‌‌
  • جمعه ۲۴ آبان ۹۸
موضوعات