۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اشک» ثبت شده است

سپیده

به نام او

سال گذشته دانش آموزی داشتم بسیار باهوش ‌و بااستعداد که توی کلاس یک سروگردن از بقیه بالاتر بود.
دختری که تخیل فوووق العاده قوی ای داشت و از نقاشی هایش حظ می بردم، بس که پر از ایده های خلاق و جدید بود. متن های کوتاهی که لابه لای تمرینات کتاب نگارش باید نوشته می شدند را به صورت داستانهای کوتاه و پر از ماجرا می نوشت. خلاصه در هر چیزی بهترین بود. 

  • فهیمه ‌‌‌
  • سه شنبه ۲۸ آبان ۹۸

اَشک خدا

« به نام اوی من و تو »

✍ هوای سرد و مه آلوده خیابانها، فضای دود زده ی شهر، پس از یک شب بارش بی وقفه، مانند هوای دلی ست که شبی سخت داشته و تا سحر مدام باریده ست، اما صبحی روشن و پر از امید در انتظارش نبوده! چه باید کرد؟ با یک شهر مه آلوده، با غربتی بر دوش، با دلتنگی هایی که کسی نمیداند از کجا سر برآورده اند، با اشکهایی که از هم سبقت میگیرند، چه باید کرد؟؟

  • فهیمه ‌‌‌
  • دوشنبه ۲۷ آبان ۹۸

محرم نامه

🏴 بسم رب المهدی...

پروانه های سوخته / ۱

سلام بر محرم...

 روز اول محرم: روز دق الباب خانه ی حسین(ع) است، با نام سفیر مظلومش، مسلم بن عقیل(ع)

مسلم؛ آن باب الحوائج حاجت روا نشده است؛ و حاجت مسلم چیزی نبود جز "نیامدن حسین(ع) به کوفه"
مسلم؛ آن عابر تنهای کوچه های کوفه ...

 

آغاز فصل برگ ریزان حسین(ع) است
آغاز فصل پاییز زینب(س) است
اولین برگ افتاده از درخت حسین(ع)مسلم بود که  از بام دارالاماره ...

اخبار تازه از کوفه می رسد:
کوفیان چند روزی ست شغل جدیدی برای خود دست و پا کرده اند: اسلحه سازی
زن ها نیز شبها برای کودکان خویش، به جای قصه، حرفهای تازه ای دارند: نشانه گیری هرچیزی که بالای نیزه ست...با سنگ پاره...


اول- محرم-۱۴۴۱

  • فهیمه ‌‌‌
  • يكشنبه ۱۰ شهریور ۹۸
موضوعات