بسم رب المهدی...

 آقای غربت نشین مان  سلام.
همیشه می گویند دیگران را به چیزی بخوان که خودت عامل به آنی و من همیشه و همه جا از نظم گفته ام، از اینکه هر چیزی باید در جای خودش باشد و بر آن اصرار کرده و میکنم. همیشه گفته ام که نظم کیفیت زندگی را بالا می برد...

 اما به تو که فکر میکنم حرفم را پس میگیرم؛ چون: نظم یعنی هر چیزی در جای خود باشد، اما بزررررررگترین بی نظمی زندگی ما آنجاست که تو باید باشی و نیستی؛ نه اینکه نباشی، هستی؛ تو از هر حاضری حاضرتری! اما چون بدیهایمان سر به فلک کشیده، بودنت را در زندگیهایمان گاهی به گاهی کرده است...
خسته ایم از نظم تکراری نبودنت که هر چه می کشیم از همین تکرار منظم است.

 نظم یعنی هرچیزی در جای خود باشد و این یعنی بااااااید هر روز صبح که چشمم را باز میکنم، تو را ببینم 
اما چه میبینم؟ یک کووووووه آوارگی در بیابان بی انتهای این دنیا
و یک سلام آشنا از سر بیچارگی تا شاید کمی تسکین دهد این دل ناماندگار بی درمان را...