به نام خدا

تعدادی از پژوهشگران برای انجام موضوع تحقیقاتی‌شون مثل خیلی از وقتها رفتند سراغ موشها.‌ آن موشها که تا آن روز فقط نام کوچک داشتند(موش) یک نام خانوادگی پیدا کردند و شدند: "موش آزمایشگاهی".
موش‌های آزمایشگاهی قصه‌ی ما، قرار بود آزمایش سختی را از سر بگذرانند.

پژوهشگرانِ کمی تا قسمتی خشن، آنها را در یک ظرف شیشه‌ای (چیزی شبیه آکواریوم) قرارداده و‌ سپس ظرف را پر از آب کردند. موش‌های قصه‌ی ما یکی یکی و با فاصله های زمانی کوتاه از دنیا رفتند. اولین موش در دقیقه‌ی "هفدهم" پس از آب‌گیریِ ظرف و آخرین موش ۳۳ دقیقه پس از آب‌گیری.
خب...اما اینجا پایان ماجرا نیست.

پژوهشگران خجسته‌ی قصه‌ی ما، برای انجام مرحله‌ی دوم آزمایش خود، تعدادی موش دیگر را وارد آزمایشگاه کردند. این بار وقتی موش‌ها را داخل ظرف آکواریومی قرار داده وظرف را پر از آب کردند، دقیقه‌ی "شانزدهم" پس از آب‌گیریِ ظرف، آبِ ظرف را خالی کرده و همه‌ی موش‌ها را سالم و‌صحیح بیرون آوردند. 
بار دوم، همان موش‌ها را دوباره داخل ظرف قرار داده و‌ظرف را پر از آب کردند. این بار، هرچه موش‌های بی‌نوا منتظر ماندند، آب ظرف خالی نشد. بنظرتان چند دقیقه طول کشید تا آخرین موش هم ازبین برود؟

شاید باورتان نشود؛ اما آخرین موش پس از ۲۶ ساعت از دنیا رفت.

اُمید 
اُمید 
اُمید
که چه می‌کند این اُمید!!!