هوالمحبوب...
از وقتی شناختمش، هیییییچوقت حس خوبی به روز تولدش و تبریک و کادوهای این روز و بقیه ی متعلقات مرسومش نداشت. میگفت: "آخه روز تولد که جشن گرفتن نداره، یکسال پیر شدن خوشحالی داره؟؟!!"
خودم هم یکبار دیده بودم که روز تولدش خیلی بغض داشت و تا آمدم سر حرف را باهاش باز کنم، بغضش ترکید و زد زیر گریه.